January 2008

about me

Para2x.Net


Pejman.Alika(2008-1386)
Born Date:28/01/1989
Live In: Iran.Shiraz
Email:Borna_boy67@yahoo.com
Mobile:(+98) 917-???-????
End.

Counter:
Online:

 

 

خیلی دلم گرفته
عشق، نفرت، دوست داشتن، عاشق شدن، بیزار شدن، خسته شدن و خیلی چیزای دیگه وقتی با همدیگه قاطی کنی چی میشه ؟ اصلا تاحالا قاطی کردی؟ دیدی چقدر بده؟ خیلی خسته هستم.عاشق راه رفتن بودم، ولی پاهام خسته شده.عاشق نوشتن بودم، ولی دستام خستن،عاشق زمستونم ولی روزام دیگه فرقی واسش نمیکنه که زمستون هست یا بهار!!!! دلم گرفته اونقدر دلم گرفته که اگه سالها بشینم گریه کنم شاید یه کمی دلم خالی بشه. تاحالا شده دلت بگیره؟ تونستی با کسی حرف بزنی؟ کسی مورد اعتماد داری؟ خیلی سخته که آدم کسی رو نداشته باشه جز خدا.
اسم خدا که میاد وسط انگار همه تلسم میشن دیگه جای هیچ حرف و حدیث و شک و شبهه ای باقی نمی مونه آخه فقط خدا تنها کسی هست که حرفمون رو گوش میده. اونقدر ساکت می مونه قربونش برم که همه حرفات رو بزنی، همه گلگی هاتو بکنی، هرچی دوست داری فحش، ناسزا، ابراز علاقه، دلتنگی .... هر چی که فکر کنی. وقتی حرفات تموم شد خلوت شدی اون موقع هست که بهت جواب میده واسه همینم هست که خودم رو سپردم دست خودش و گفتم "خدایا هرچی خودت خیر و صلاح میدونی همون بشه".فقط خدا بود که به حرفام، به گریه هام، به اشکام،به بچه بازیهام نخندید. بگذریم، داشتم میگفتم که دلم گرفته از آدمای روی این زمین که بلد نیستن چطوری از نعمتهای خدا استفاده کنن میزنن هرچی پل هست رو خراب میکنن تا آدمای بعدی نتونن ازش استفاده کنن.(این حرفم کلی بود.)خسته شدم از آدمایی که میای باهاشون دردل کنی و خودشون اونقدر دردل دارن که دیگه وقتی واسه تو نیست، وقتی واسه شنیده شدن نداری.واسه همینم عاشق نوشتن هستم دردام رو مینویسم حداقل واسه خودم، یا کسی هم که میخونه من رو نمیبینه که بخواد دردای خودش رو بهم بگه.اینطوری نبودم ولی!!! آخه خیلی دلم گرفته از خیلی ها.
دیگه خدا از این دنیات خسته شدم رک بگم؟ بریدم، کم آوردم. حتما میپرسی چرا؟ خودت بهتر دلیلش رو میدونی تو خونه ای که راحت نیستی، تو جامعه ای که میخوان بخورنت، آدمایی دور و برت رو گرفتن که به خاطر گذشتشون یه تصور تلخ از عشق درست کردن هنوز نفهمیدن که نباید بی تجربگی هاشون رو به پای عشق نوشت نباید از عشق یه تصور تلخ ساخت و به همین خاطر نمیتونن یا نمیخوان به آدمای آینده دور و بریاشون اعتماد کنن، دنیایی که توش عشق دیگه حرمت نداره، همه دنبال له کردن غرور همدیگه هستن، .... خیلی ها مثل من هستن نمیدونم اونا چیکار کردن با این مشکلاتشون، واقعا چی کار کردن؟؟. من خیلی وقت هست که خستم، ذهنم آشفته هست، دلم گرفته، حوصله ی هیچ چیزو هیچ کس رو ندارم.دیگه دارم کم میارم, این دنیا هم پیش کش خودتون. نصیب من از زندگی همش غصه و درد هست. حرفای من گلایه نیست، گریه ی یه مرد هست، مردی که یه عمر به گریه هاش میخندن....................
قسمت ما از این دنیات خدا تنهایی شده و بس .....آخه مگه :
شب در كارنامه سياه زندگي اش چه كرده است كه افتخار گرفتن اين همه ستاره را دارد؟؟

emo is love www.emo-love.persiangig.com

نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم دی ماه هشتاد و شش توسط پژمان آلیکا |


 

waiting
پرسید که چرا دیر کرده است؟نکند که دل دیگری او را اسیر کرده است؟
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است. تنها دقایقی چند تاخیر کرده است.
گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است.
حندید به سادگیم آینه، و گفت: احساس پاک تو را زنجیر کرده است.
گفتم: از عشق من چنین سخن مگوی.
گفت: خوابی، سالها دیر کرده است.
در آینه به خود نگاه میکنم، آه، عشق او عجب مرا پیر کرده است، راست میگفت آینه که منتظر نباش، او برای همیشه دیر کرده است.

emo is love www.emo-love.persiangig.com

نوشته شده در دوشنبه هفدهم دی ماه هشتاد و شش توسط پژمان آلیکا |


 

سلام حالتون خوبه؟ یادش بخیر "دفتر مشق"الان هم نویسنده دوتاش یه نفر هست ولی تصوراتشون فرق کرده ولی با یه هدف مشخص و موضوعات مختلف.emo رو چند مدت پیش شنیدم و ازش خیلی خوشم اومد،فکر کنم اسم مناسبی باشه. آخرین نوشته دفتر مشق رو واسه شروع میزارم اینجا:
التماس میکنم.....التماس میکنم
خودت را برپا نگهدار!
بدون تزلزل , بدون آنکه کمرت قدری دولا شده باشد
و بدون آنکه خم به ابرو , غم به چهره
نم به دیدگان بیاوری....
بر عصا , بر دیوار و حتی به دستهای دیگران که تکیه گاه عمر من و تو بود ..تکیه نکن
من و تو دفتر خوبی بودیم، دفتر خوبی بودیم
اما حال این واقیت را بپذیرید
که هر دفتر , سر انجام , ناگزیر , در نقطه ای به پایان میرسد
این واقیت را هم که اگر دفتری تمام نشود دفتری آغاز نمیشود
سه ماه گذشت, سه ماه با هم بودیم,سه ماه از هم چیزائی یاد گرفتیم که ممکن هست به درد همه بخوره, سه ماه یاد گرفتیم که خدا رو فراموش نکنیم,.....خدا رو فراموش نکنیم.
سرانجام اون دفتر تمام شد و دفتر جدیدی باز شد با ذهنیتی جدید. در آخر هم واسه شروع وبلاگ این نوشته فکر کنم خوب باشه.آخه میدونید خیلی وقت هست که وبلاگ ننوشتم دستام خستن واسم دعا کنید مثل دفتر مشق بتونم بنویسم.به امید حق

به راستی ما چه ساده به هم پیوند زده بودیم ثانیه هایمان را
به سادگی
من ناباورانه به باور بودنت رسیده  بودم
تو باور لحظه های من شده بودی
اما افسوس
              افسوس

Emo is Love www.emo-love.persiangig.com

نوشته شده در شنبه پانزدهم دی ماه هشتاد و شش توسط پژمان آلیکا |


 

هنوز تکمیل نشده انشاءالله هرچیزی زودتر تو همین هفته طراحی شو تمام میکنم و میام مطلب مینویسم

Coming Soon www.emo-love.persiangig.com

نوشته شده در شنبه پانزدهم دی ماه هشتاد و شش توسط پژمان آلیکا |